
مسابقات قهرمانی آسیا در سال ۱۹۹۲در چین در حال برگزاری بود و رقابت بین عباس نجاتی، وزنه بردار ایرانی و یک وزنه برداری عراقی و وزنه برداری از کره ی جنوبی گرم بود. شعله های آتش جنگ بین ایران و عراق تازه خاموش شده بود و آتش زیر خاکستر هنوز گرم بود و هنوز عراق، کشور دوست و برادر ما نبود و درست به همین دلیل نیز ایستادن بر روی سکوی اولی و یا دست کم سکویی بالاتر از سکویی که حریف عراقی بر آن می ایستد برای ما، برای وزنه بردار ما و صد البته برای مربیان ایرانی اهمیت پر رنگ تری داشت.
در این شرایط سوای این فشار جسمی بر روی وزنه بردار افزایش می یابد فشار روحی و روانی مخربی نیز بر وی آوار می شود و همین نیز شد. در حرکت یک ضرب عباس نجاتی وزنه ی انتخاب شده یعنی ۱۵۲.۵ کیلوگرم را برای بالای سر برد ولی در مهار وزنه تعادل خود را از دست داد.

تعادل عباس نجاتی در زیر وزنه از دست رفت و در ابتدای پای وی پیچ خورد و سپس کتف وی از جا در رفت و در انتها نیز هالتر بر کمر وی سقوط کرد و او بر روی تخته ی وزنه برداری نقش زمین شد.
همراهان تیم ایران او را بر روی یک لنگه ی در گذاشته و او را به بیمارستان بردند و این در حالی است که مصدوم مشکوک به ضایعات نخاعی را ابدا نباید تکان داد. او قطع نخاع شد و درمان ها برای کسی که نخاع وی قطع شده است نیز موثر واقع نمی افتاد و نمی افتد و او از آن دوران به بعد ویلچر نشین شد.

عباس نجاتی یک طلای جوانان آسیا و دو برنز بزرگسالان آسیا را داشت و برای همیشه از دنیای وزنه برداری به کنار رفت. امروزه همه ی شما سلبریتی های اینترنتی و هنرپیشه هایی که با دیدن دم کارگردان ها و تهیه کننده و با گذر از اتاق خواب اینان سلبریدی شده اند را به خوبی شناخته و پیگیر حواشی شان هستید ولی دیگر کسی حتی اسم عباس نجاتی را نیز به خاطر نمی آورد و این رسم اش نیست!
عباس نجاتی از زمان نوجوانی خیلی با عبرت بود ود خانواده ای ورزش کار بزرگ شد وای کاش دولت و مردم هر ساله مراسمی می گذاشتن واز این مرد عزیز یاد می کردن و حق بزرگی بر گردن تمام مردم ایران وبخصوص مردم مرودشت دارد چون همیشه و همه جا می گفت من ایرانی و فرزند خاک پاک مرودشت هستم